غزل شمارهٔ 1868
1. کنونکه میگذرد عیش چون نسیم زباغ
2. چوگل خوش آنکه زنی دست در رکاب ایاغ
3. ز شبنم گلم این نکته نقد آگاهیست
4. کهگرد آبله پایی شکستهاند به باغ
5. ز چشمکگل باغ جنون مشو غافل
6. تنیده است نگاهی به خط ساغر داغ
7. گذشته است ز هستی غبار وحشت ما
8. ز رنگ رفته همان در عدمکنند سراغ
9. درین بساط که حیرت دلیل بیناییست
10. بهغیر سوختن خود چه دید چشم چراغ
11. چه انجمن چهگلستان فضای دلتنگیست
12. مگر ز مزبله جویدکسی مقام فراغ
13. ز درس عشق به حرف هوس قناعتکن
14. خمار نغمهٔ بلبل شکن به بانگکلاغ
15. تلاش منصبپروانه مشربی مفت است
16. بگردگرد سر هر دلیکه دارد داغ
17. خمار مجلسیان عرض ساغر است اینجا
18. ز بیدماغی مستان رسانده گیر دماغ
19. دو روز در دل خونگشته جوش زن بیدل
20. نه باغ درخورجولان آرزوست نه راغ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده