غزل شمارهٔ 1884
1. بحث و جدل به افت جان میکند طرف
2. سرها به تیغ فتنه زبان میکند طرف
3. طعن خسان مقابل صدق مقال توست
4. اظهار راستی به سنان میکند طرف
5. از گفت و گو به خاک مزن گوهر وقار
6. این موج بحر را به کران میکند طرف
7. تا کی ز چارسوی تعلق خرد کسی
8. جنسی که آتشش به دکان میکند طرف
9. تشویش خوب و زشت ز آثار آگهیست
10. آیینه را صفا به جهان میکند طرف
11. بد نیست با معاملهٔ جاه ساختن
12. اما دماغ را به خران میکند طرف
13. پیدا اگر نباشی از آفات رستهای
14. با ناوک غرور نشان میکند طرف
15. تا آتشی به دل نزند عشق چون سپند
16. آداب را به ناله چسان میکند طرف
17. همدرس خلق باش، تغافل کمال نیست
18. ای بی خبر کری به فغان میکند طرف
19. آسان مدان تردد روزی که چون هلال
20. با نُه سپهر یک لب نان میکند طرف
21. بیدل غرور لاف دلیل سبکسریست
22. خودسنجیات به سنگکران میکند طرف
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده