غزل شمارهٔ 1892
1. ما سجدهٔ حضوریم محو جناب مطلق
2. گمگشته همچو نوریم در آفتاب مطلق
3. در عالم تجرد یارب چه وانماییم
4. او صد جمال جاوید ما یک نقاب مطلق
5. ای خلق پوچ هیچید بر وهم و ظن مپیچید
6. کافیست بر دو عالم این یک جواب مطلق
7. کم نیستگر به نامی از ما رسد پیامی
8. شخص عدم چه دارد بیش ار خطاب مطلق
9. اوراق اعتبارات چندان که سیر کردیم
10. در نسخهٔ مقٌید بود انتخاب مطلق
11. خواهی برآسمان بین خواهی به خاک بنشین
12. زیر و زبر جز این نیست وقفکتاب مطلق
13. افسانههای هستی در خلوت عدم ماند
14. کس وا نکرد مژگان از بند خواب مطلق
15. شاید به برق عشقی از وهم پاکگردیم
16. این نقش سنگ نتوان شستن به آب مطلق
17. تقریربیش و کم چند چشمیگشا وبنگر
18. جز صفر بر نیاید هیچ از حساب مطلق
19. هر چند وارسیدیم زین انجمن ندیدیم
20. با یک جهان عمارت غیر از خراب مطلق
21. بیدل به رنگگوهر زین بحر بر نیاید
22. آب مقید ما غیر از شراب مطلق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده