غزل شمارهٔ 1903
1. در نظرها معنیام گل میکند غیرت به چنگ
2. خامهام دارد مداد از محضر داغ پلنگ
3. ساز آفاق از نواهای شکست دل پر است
4. در صدای کوه یک میناست لبریز ترنگ
5. بینقابی اینقدرها برنمیدارد جمال
6. هر صفایی را که دیدم میکند ایجاد رنگ
7. هر قدر مینا به سنگ آید درین ناموسگاه
8. خجلت از روی پری شستهست رنگ
9. دل فضایی داشت پیش از دستگاه ما و من
10. خانهٔ آیینه تمثال نفسها کرده تنگ
11. از حدیث کینهجو ایمن نباید زیستن
12. هرکجا دم میزند دود دگر دارد تفنگ
13. از مدارای فلک ممکن مدان آرام خلق
14. خوابکو کز بهر آهو پوست اندازد پلنگ
15. محرم درد دل ما کس درین کهسار نیست
16. بر صدای ناتوانان سینه مالیدهست سنگ
17. رنگها دارد سواد سرمهٔ چشم بتان
18. کلک نقاشان صدف گلکرده در خاک فرنگ
19. فهم حکم اندازی شست قضا آسان مگیر
20. در ته بال پری این جا پری دارد خدنگ
21. با تامل مشورت درکار حق جستن خطاست
22. دامن فرصت کم افتادهست در دست درنگ
23. بیدل اینجا آفت امداد است سعی عافیت
24. فکر ساحل میتراشدکشتی ازکام نهنگ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده