غزل شمارهٔ 1908
1. تاکجا با طبع سرکش سرکند تدبیر جنگ
2. شیوهٔ کم نامرادی ساز این بیپیر جنگ
3. با جنون کن صلح و از تشویش پیراهن برآ
4. ورنه در پیش است با هر خار دامنگیر جنگ
5. خیر و شر در وضع همواری ز هم ممتاز نیست
6. صلح تقدیمی ندارد گر کند تأخیر جنگ
7. انفعالی کاش برچیند بساط اختیار
8. آه ازین تدبیر پوچ آنگاه با تقدیر جنگ
9. هر بن مویم به صد زخم ندامت کوچه داد
10. بسکه کردم چون سحر با آه بیتأثیر جنگ
11. از شکست ساغر مینا صدا آزاده است
12. در لباست نیست رنگی تا دهد تغییر جنگ
13. مفلسی ما را به وضع هر دو عالم صلح داد
14. ساخت ناکام از سواد فقر با شبگیر جنگ
15. مدعی هم گر به فکر ما طرف باشد خوش است
16. در چراگاهیکه بسیار است گاو شیر جنگ
17. به که تیغی برکشیم و گردن ملا زنیم
18. شرم حیرانست با این مردک تقریر جنگ
19. چشم بر تحقیق مگشا تا نشورد آگهی
20. خواب ما صلحست کانرا نیست جز تعبیر جنگ
21. گر نمیخوردیم بر هم وقر ما خفّت نداشت
22. کرد بیرون ناله را از خانهٔ زنجیر جنگ
23. تنگی این کوچهها پهلو خراش آماده کرد
24. دل اگر می داشت وسعت بود بیتقصیر جنگ
25. تشنهکام یاس مردیم از تک و تاز نفاق
26. آخر از خون مروت کرد ما را سیر جنگ
27. خنده دارد بر بساط زود رنجیهای ما
28. عرصهٔ شطرنج با آن مهرههای دیر جنگ
29. در مزاج خلق پیچش صلح راهی وانکرد
30. رنگ تا باقیست دارد لشکر تصویر جنگ
31. حرف صوت پوچ با مردان نخواهی پیش برد
32. سر به جای خشت نه گر می کنی تعمیر جنگ
33. بر نیاید هیچکس بیدل ز وهم احتیاج
34. عالمی را کشت این تشویش بیشمشیر جنگ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده