غزل شمارهٔ 1927
1. از شوخی فضولی ما داشت عار وصل
2. آخرکنارکرد ز ننگ کنار وصل
3. چشمی به خود گشودهام و رفتهام ز خویش
4. ممنون فرصتم به یک آغوش وار وصل
5. قاصد نوید وعدهٔ دلدار میدهد
6. ای آرزو بهار شو ای انتظار وصل
7. رنج دویی نبرد ز ما سعی اتحاد
8. مردیم در فراق و نیامد به کار وصل
9. مژگان صفت موافقت خلق حیرتست
10. اینجا به خواب نیز غنیمت شمار وصل
11. جز فکر عیش باعث اندوه هیچ نیست
12. هجران کجاست تا نکند خارخار وصل
13. انجام سور بدتر از آغاز ماتم است
14. ای قدردان امن مکن اختیار وصل
15. چندین مراد جام تمنا به سنگ زد
16. یک شیشه گو به طاق تغافل گذار وصل
17. با نام محض صلح کن از ربط دوستان
18. واو است و صاد و لام درین روزگار وصل
19. خلق از گزند یکدگر ایمن نمیزیند
20. باور مدار این همه در مور و مار وصل
21. بیدل به زور راست نیاید موافقت
22. عضو بریده راست بریدن دوبار وصل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده