بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1934

1. زین باغ‌ گذشتیم به احسان تغافل

2. گل بر سر ما ریخت گریبان تغافل

3. طومار تماشای جهان فتنهٔ سوداست

4. خواندیم خط امن ز عنوان تغافل

5. مشکل که درین عشوه‌سرا کام ستاند

6. فریاد دل از سرمه فروشان تغافل

7. مغرور نباشیدکه این یک دو نفس عمر

8. وارسته نگاهیست به زندان تغافل

9. یارب به‌ چه نیرنگ چنین‌ کرده خرابم

10. شوخی‌ که ندارد ز من امکان تغافل

11. گوهر دو جهان تشنه لب یأس بمیرد

12. ای جان تغافل مشکن شان تغافل

13. برطرف بناگوش تو صف می‌کشد امروز

14. گردی عجب از دامن میدان تغافل

15. یک سطر نگاه غلط‌انداز نخواندیم

16. زان سرمه که دارد خط فرمان تغافل

17. عبرت‌ گهر قلزم اسرار نگاهیم

18. ما را نتوان داد به توفان تغافل

19. عمریست‌ که اطفال هوس هرزه خرامند

20. مشق ادبی‌ کن به دبستان تغافل

21. ما و هوس هرزه نگاهی چه خیالست

22. دارد سر ما گوی گریبان تغافل

23. بیدل مژه مگشای‌ که در عالم عبرت

24. کس سود ندیده است به نقصان تغافل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
* یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
شعر کامل
سعدی
* از امروز کاری بفردا ممان
* که داند که فردا چه گردد زمان
شعر کامل
فردوسی
* سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
* شکایت از که کنم خانگیست غمازم
شعر کامل
حافظ