بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1977

1. چون تپش در دل نفس دزدیده‌ام

2. موجم اما در گهر لغزیده‌ام

3. مستی‌ام از مشرب میناگری‌ست

4. هر قدر بالیده‌ام کاهیده‌ام

5. رفتن رنگم به آن کو می‌برد

6. از که راه خانه‌ات پرسیده‌ام

7. حیرتم آیینهٔ تحقیق نیست

8. اینقدر دانم که چیزی دیده‌ام

9. فطرت شمع از گدازم روشن است

10. سوختن را آبرو فهمیده‌ام

11. عالم رنگست سر تا پای من

12. در خیالت گرد خود گردیده‌ام

13. چون سحر از وحشتم غافل مباش

14. تا گریبان دامن از خود چیده‌ام

15. کسوت هستی چه دارد جز نفس

16. از همین تار اینقدر بالیده‌ام

17. رنگ تا باقیست آزادی‌کجاست

18. بهر خود چون‌گل نفس دزدیده‌ام

19. عمرها شد از خم دیوار عجز

20. سایه پیدا کرده‌ام خوابیده‌ام

21. شرم هستی از خود آگاهم نخواست

22. تا شدم عریان مژه پوشیده‌ام

23. بیدل افسون کری هم عالمی است

24. گوشم اما حرف کس نشنیده‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وقت گل زان گونه کز گل سبزۀ تر می دهد
* کشتۀ آن غمزه را از خاک نشتر می دهد
شعر کامل
جامی
* ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم
* مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* نسبت قد بلند تو چو کردم با سرو
* سخن مردم کوته نظرم یاد آمد
شعر کامل
خواجوی کرمانی