غزل شمارهٔ 2016
1. حضور معنیام گم گشت تا دل بر صور بستم
2. مژه واکردم و بر عالم تحقیق در بستم
3. ز غفلت بایدم فرسنگها طی کرد در منزل
4. که چون شمع از ره پیچیده دستاری به سر بستم
5. به جیب ناله دارم حسرت دیدار طوماری
6. که هر جا چشم امیدی پرید این نامه بر بستم
7. ز خاک آن کف پا بوسهای میخواست مژگانم
8. سرشکی را حناییکردم و بر چشم تر بستم
9. مقیم آستانش گرد خود گردیدنی دارد
10. شدم گرداب تا در خدمت دریا کمر بستم
11. به صید خلق مجهول اینقدر افسون که میخواند
12. گرفتم پای گاوی چند با افسار خر بستم
13. دعا نشنید کس نفرین مگر خارد بن گوشی
14. ز نومیدی تفنگی چند بر دوش اثر بستم
15. به آسانی سپند من نکرد ایجاد خاکستر
16. تپیدم نالهکردم سوختمکاین نقش بر بستم
17. درینگلشن بقدر ناله شوقم داشت پروازی
18. به رنگ غنچه تا منقار بستم بال و پر بستم
19. غم لذات دنیا برد از من ذوق آزادی
20. پر پرواز چندین ناله چون نی از شکر بستم
21. اسیر اعتبار عالم مطلق عنانیکو
22. گذشت آن محمل موجیکه بر دوشگهر بستم
23. فسرد از آبله بیدل دماغ هرزه جولانی
24. دویدن نا امید ریشه شد تا این ثمر بستم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده