غزل شمارهٔ 2030
1. کی در قفس و دام هوا و هوس افتم
2. آن شعله نیام من که به هر خار و خس افتم
3. در قطرهام انداز محیطست پر افشان
4. حیف است کز افسون گهر در قفس افتم
5. از بی نفسی کم نشود ربط خروشم
6. در قافلهٔ حیرت اگر چون جرس افتم
7. بیقدر نیام گر به چمن سازی تسلیم
8. در خاک به رنگ ثمر پیش رس افتم
9. رسوایی عاشق به ره یار بهشتی است
10. ای کاش درین کوچه به چنگ عسس افتم
11. اندیشهٔ تغییر وفا هوش گداز است
12. ترسم که رود عشق و به دام هوس افتم
13. چون شانه به این سعی نگون درخم زلفت
14. چندان که قدم پیش نهم باز پس افتم
15. از بس که دو تا گشتهام از بار ضعیفی
16. خلخال شمارد چو به پای مگس افتم
17. فریاد نفس سوختگان عجز نگاهیست
18. ای وای که دور از تو به یک نالهرس افتم
19. چون صبح اگر دم زنم از جرات هستی
20. از شرم شوم آب و به فکر نفس افتم
21. سر تا قدمم نیست بجز قطرهٔ اشکی
22. عالم همه یارست به پای چه کس افتم
23. طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است
24. بیدل چه عجب گر ز هنر در قفس افتم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده