بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2108

1. به باغی که چون صبح خندیده بودم

2. ز هر برگ گل دامنی چیده بودم

3. به زاهد نگفتم ز درد محبت

4. که نشنیده بود آنچه من دیده بودم

5. چرا خط پرگار وحدت نباشم

6. به گرد دل خویش گردیده بودم

7. جنون می‌چکد از در و بام امکان

8. دماغ خیالی خراشیده بودم

9. اگر سبزه رستم و گر گل دمیدم

10. به مژگان نازت که خوابیده بودم

11. هنوزم همان جام ظرف محبت

12. نم اشک چندی تراویده بودم

13. شرر جلوه‌ای کرد و شد داغ خجلت

14. به این رنگ من نیز نازیده بودم

15. قیامت غبار است صحرای الفت

16. من اینجا دمی چند نالیده بودم

17. ندزدیدم آخر تن از خاکساری

18. عبیری بر این جامه مالیده بودم

19. ادب نیست در راه او پا نهادن

20. اگر سر نمی‌بود لغزیده بودم

21. ندانم ‌کجا رفتم از خوبش بیدل

22. به یاد خرامی خرامیده بودم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق سنگ را بتخانه کرده
* صبا جعد چمن را شانه کرده
شعر کامل
نظامی
* بکوشیم وز کوشش ما چه سود
* کز آغاز بود آنچ بایست بود
شعر کامل
فردوسی
* فروغ عاریت با نور ذاتی برنمی آید
* که روز ابرباشد از شب مهتاب روشنتر
شعر کامل
صائب تبریزی