بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 218

1. همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما

2. یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما

3. کس درتن محفل حریف امتیاز ما نشد

4. پرفشانیهای بی‌رنگ پریزادیم ما

5. اشک‌یأسیم ای اثر از حال ما غافل مباش

6. با دو عالم نالهٔ خون‌گشته همزادیم ما

7. شخص‌نسیان شکوه‌سنج‌غفلت احباب‌نیست

8. تا فراموشی به خاطرهاست در یادیم ما

9. نسبت محویت از ما قطع‌کردن مشکل است

10. حسن تا آیینه دارد حیرت آبادیم ما

11. محرم‌کیفیت ما حیرت تشویش نیست

12. چون فسون ناامیدی راحت ایجادیم ما

13. یوسفستان است عالم‌تا به‌خود پرداختیم

14. درکف شوق انتظارکلک بهزادیم ما

15. دستگاه بی‌پر و بالی بهشت دیگر است

16. نازمفروش ای قفس درچنگ صیادیم ما

17. آمد و رفت نفس سامان شوق جان‌کنی‌ست

18. زندگی تا تیشه بر دوش است فرهادیم ما

19. بی‌تردد همچو آب‌گوهر ز جا می‌رویم

20. خاک نتوان شد به این تمکین‌که بر بادیم ما

21. چون‌سپندای دادرس‌صبری‌که‌خاکسترشویم

22. سرمه خواهدگفت آخرتا چه فریادیم ما

23. قیدهستی چون نفس بال وپر پرواز ماست

24. هرقدر بیدل‌گرفتاری‌ست آزادیم ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
* وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن
شعر کامل
حافظ
* ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم
* مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی