غزل شمارهٔ 2202
1. چهسان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم
2. نیستان صفحهای مسطر زند تا ناله بنویسم
3. به سطری گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود
4. خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم
5. ز فرصت آنقدر تنگم که گر مقدور من باشد
6. برات نه فلک بر شعلهٔ جواله بنویسم
7. زوال اعتبارات جهان فرصت نمیخواهد
8. ز خجلت آبگردم تا گهر را ژاله بنویسم
9. ز تحقیق تناسخ نامهٔ زاهد چه میپرسی
10. مگر آدم بر آید تا منش گوساله بنویسم
11. به خاطر شکوهای زان لعل خاموشم جنون دارد
12. قلم در موج گوهر بشکنم تبخاله بنویسم
13. ز آن مدّ تغافلها که دارد چین ابرویش
14. قیامت بگذرد تا یک مژه دنباله بنویسم
15. از آن مهپاره خلقی برد داغ حسرت آغوشی
16. کنون من هم تهیگردم ز خوبش و هاله بنویسم
17. بهار فرصت مشق جنونم میرود بیدل
18. زمانی صبرکن تا یک دو داغ لاله بنویسم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده