غزل شمارهٔ 2234
1. زین گریه اگر باد برد حاصل خاکم
2. چون صبح چکد شبنم اشک از دل چاکم
3. دست من و دامان تمنای وصالت
4. نتوان چو نفسکردن ازین آینه پاکم
5. از آبلهام منع دویدن نتوان کرد
6. انگور نگردد گره ریشهٔ تاکم
7. بی موج به ساحل نرسد کشتی خاشاک
8. از تیغ اجل نیست در این معرکه باکم
9. گردم چمن رنگ نبالد چه خیالست
10. عمریست که در راه تمنای تو خاکم
11. دارد نفسم پیچ و خم طرهٔ رازی
12. کان را نبود شانه مگر سینهٔ چاکم
13. از بسمل شمشیر جفا هیچ مپرسید
14. دارم به نظر ذوق هلاکی که هلاکم
15. ای همت عالی نظران دست نگاهی
16. تا چند کشد پستی طالع به مغاکم
17. دل شمع خیالیست که تا حشر نمیرد
18. زنهار تکلف مفروزید به خاکم
19. بیدل به خیال مژهٔ چشم سیاهی
20. امروز سیه مستتر از سایهٔ تاکم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده