غزل شمارهٔ 2238
1. چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم
2. نفس دزدیده مینالم نمیدانم چه آهنگم
3. به ناموس ضعیفی میکشم بار گرانجانی
4. ندامتگاه میناییست خلوتخانهٔ سنگم
5. نمیدانم چه خواهد کرد حیرت با حباب من
6. که دریا عرض توفان دارد و من یک دل تنگم
7. حنایم یک فلک بر بخت سبز خویش میبالد
8. که با هر بیپر و بالی به پایی میرسد رنگم
9. تواضع احتراز از هر دو عالم باج میگیرم
10. جهانگیر است چون خورشید ناگیرایی چنگم
11. چو اشکم ختم کار جستجو فرصت نمیخواهد
12. به منزل میرسد در یک چکیدن گام فرسنگم
13. دم پیری نفس گر میکشم عرض عرق دارد
14. نوا هم سرنگون گل میکند از خجلت چنگم
15. اثرها بردهام از حیرت گلزار بیرنگی
16. به غربال پر طاووس باید بیختن رنگم
17. غنیمت میشمارم چون فروغ شمع ظلمت را
18. صفا هم میرود بر باد اگر بر هم خورد رنگم
19. طرف در تنگنای عرصهٔ امکان نمیگنجد
20. همان با خویش دارم کار اگر صلحست و گر جنگم
21. نه دنیا مسکن الفت نه عقبا مأمن راحت
22. به ذوق امتحان یارب بیفشارد دل تنگم
23. ز سعی بیخودی نقد اثرها باختم بیدل
24. جهانی را به عنقا برد بال افشانی رنگم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده