بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2260

1. برون دل نتوان یافت‌ گرد جولانم

2. چو رنگ قطره خون رفته‌ست می‌دانم

3. زهی تصرف وحشت‌ که چون پر طاووس

4. به جوش آینه خفتن نکرد حیرانم

5. تحیرم‌، تپشم‌، برق ناله‌ام‌، داغم

6. چو درد عشق به چندین لباس عریانم

7. حساب‌ کسوتم از دستگاه عجز مپرس

8. هواست نیم نفس تکمهٔ‌ گریبانم

9. چو دشت دعوی آزادی‌ام جنون دارد

10. ز دست خاک رهایی نچیده دامانم

11. نداشت خاتم دیگر نگین عافیتی

12. به روی آبله‌ کندند نام جولانم

13. چو صبح اگر همه پروازم از فلک ‌گذرد

14. چه ممکنست برون قفس پرافشانم

15. هزار رنگ چو طاووس سوختم اما

16. نکرد شعله ز بی‌روغنی چراغانم

17. نفس متاع سزاوار خودفروشی نیست

18. چو صبح دامن من چیده است دکانم

19. تأمل ازگره هستی‌ام گشود عدم

20. نگه به خاک چکید از فشار مژگانم

21. دماغ نشئهٔ تحقیق اگر رسا گردد

22. برون ز خویش روم آنقدر که نتوانم

23. بساط بند تعلق نچیده‌ام بیدل

24. به غیر نالهٔ من نیست در نیستانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قلم نشانهٔ عقل است و تیغ مایهٔ جور
* یکی چو حنظل تلخ و یکی چو شهد شهی
شعر کامل
ناصرخسرو
* آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
* نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
شعر کامل
حافظ
* سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
* در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شعر کامل
سعدی