غزل شمارهٔ 2270
1. دل را به یاد روی کسی یاد میکنم
2. آیینه کردهام گم و فریاد میکنم
3. بوی پیامی از چمن جلوه میرسد
4. از دیده تا دل آینه ایجاد میکنم
5. خاکم به باد میرود و آتشم به آب
6. انشای صلحنامهٔ اضداد کنم
7. چون صبح بسکه فرصت پرواز نارساست
8. رنگ پریده را نفس امداد میکنم
9. علم و عمل فسانهٔ تمهید خواب کیست
10. عمریست هر چه میشنوم یاد میکنم
11. قد خمیده نسخهٔ تدبیر جانکنی است
12. سر گوشیی به تیشهٔ فرهاد میکنم
13. در ضمن نالهای که دل از یاس میکشد
14. پروازهاست کز پرش آزاد میکنم
15. افسانهٔ تظلم حیرت شنیدنی است
16. دست بلندی از مژه ایجاد میکنم
17. دل آب گشت و خجلت جان سختیام نرفت
18. آیینه میگدازم و فولاد میکنم
19. مینای دل به ذوق خیالی شکستهام
20. آرایش جهان پریزاد میکنم
21. کیفیت میان تو باغ تصور است
22. مو در دماغ خامهٔ بهزاد میکنم
23. بیدل خرابیام نفس وحشتست و بس
24. دل نام عالمیکه من آباد میکنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده