غزل شمارهٔ 2286
1. زندگی را از قد خم عبرت آگه میکنم
2. وقف رعنایی بساطی داشتم ته میکنم
3. پوچ مییابم سر و برگ بساط اعتبار
4. این کتانها را خیال پرتو مه میکنم
5. در خرابات تغافل درد هم ناصاف نیست
6. چشم اگر پوشم جهانی را منزه میکنم
7. ضبط دل در قطع تشویش املها صنعتیست
8. چون گهر زین یک گره صد رشته کوته میکنم
9. یک نفسگر سر به جیبم واگذارد روزگار
10. یوسفستانها خمیر از آب این چه میکنم
11. مزد کار غفلت اینجا انفعالی بیش نیست
12. کوشش مزدور خوابم روز بیگه میکنم
13. حلقهٔ قامت مرا صفر کتاب یأس کرد
14. نالهای گر میکنم اکنون یکی ده میکنم
15. چون نفس موهومیام هر چند اجزای فناست
16. کوس هستی میزنم گر در دلی ره میکنم
17. شوق بیتاب است بیدل فهم معنی گو مباش
18. تا زبان میبوسدم کام الله الله میکنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده