بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2303

1. وقت است‌کنیم‌گریه با هم

2. ای شمع شب است روز ما هم

3. دوریم جدا زدامن یار

4. چون دست شکسته از دعا هم

5. هستی چقدر رعونت انشاست

6. سرها دارد چو شمع پا هم

7. تا زندگیت نفس شمارست

8. رو چون نفس از خود و بیا هم

9. زین‌گرد نشسته در زمین‌ست

10. چیزیست چو صبح بر هوا هم

11. خونم چه نشان دهد زدستی

12. کایینه نگیرد از حنا هم

13. گر سر نکنم نیازتسلیم

14. چون اشک که بشکند کلاهم

15. از کوشش نارسا مپرسید

16. ما را نرساند تا به ما هم

17. هر جا بردیم نقب راحت

18. دیدیم بجا نبود جا هم

19. بر جوهرتیغ خم منازبد

20. سر می‌فکند قد دو تا هم

21. خاری ندمید ازین بیابان

22. مژگان طلب است خواب پا هم

23. بیدل چو عرق وفا سرشتان

24. آیند ز عبرت از حیا هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
* نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد
شعر کامل
مولوی
* سلامی چو بوی خوش آشنایی
* بدان مردم دیده روشنایی
شعر کامل
حافظ
* نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
* چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
شعر کامل
حافظ