بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2311

1. سر خوش آن نرگس مستانه‌ایم

2. ما گدایان در میخانه‌ایم

3. قید دل ما را امل فرسود کرد

4. در کمند ریشهٔ این دانه‌ایم

5. شغل سر چنگ حوادث مفت ماست

6. زلف بیداد آشنای شانه‌ایم

7. چون سحر جیبی‌ که ما وا کرده‌ایم

8. خندهٔ بی‌مطلب دیوانه‌ایم

9. بی‌ چراغ از ما که می‌یابد سراغ

10. خانهٔ گم کردهٔ پروانه‌ایم

11. اسم ما تهمت‌کش وصف است و بس

12. گر پر و خالی همین پیمانه‌ایم

13. بت ‌پرستی باعث ایجاد ماست

14. برهمن زادان این بتخانه‌ایم

15. گر نفس سرمایهٔ این فرصت است

16. آشنا تا گفته‌ای بیگانه‌ایم

17. ما و من پر سحر کار افتاده است

18. هر چه می‌گوییم هست اما نه‌ایم

19. بیدل از وهم جنون سامان مپرس

20. گنج ناپیدا و ما ویرانه‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب
* خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* نماز شام قیامت به هوش بازآید
* کسی که خورده بود می ز بامداد الست
شعر کامل
سعدی
* تا سایهٔ شمشاد تو افتاد به بستان
* بر سرو سهی دود دل فاخته برخاست
شعر کامل
فروغی بسطامی