غزل شمارهٔ 2322
1. سطری اگر ز وضع جهان وانوشتهایم
2. گرداندهایم رنگ و چلیپا نوشتهایم
3. در مکتب طلب چقدر مشق لغزش است
4. کاین جادهها به صفحهٔ صحرا نوشتهایم
5. هر جا خطی ز نسخهٔ امکان دمیده است
6. عبرت غبار دیدهٔ بینا نوشتهایم
7. از زخم حسرتیکه لب جام میکشد
8. خون بر بیاض گردن مینا نوشتهایم
9. رمز ازل که صد عدم آن سوی فطرت است
10. پنهان نخوانده اینهمه پیدا نوشتهایم
11. معنی سواد نسخهٔ اشک چکیده کیست
12. غمنامهها به خون تمنا نوشتهایم
13. زبن آبرو که پیکر ما خاک راه اوست
14. خط غبار خود به ثریا نوشتهایم
15. از نقش ما حقیقت آفاق خواندنیست
16. چون موج کارنامهٔ دریا نوشتهایم
17. قاصد چو رنگ باز نگردید سوی ما
18. معلوم شد که نامه به عنقا نوشتهایم
19. در مکتب نیاز چه حرف و کدام سطر
20. چون خامه سجدهایست که صد جا نوشتهایم
21. دستی اگر بلند کند نامهبر بس است
22. تا روشنت شود که دعاها نوشتهایم
23. اسرار خط جام که پرگار بیخودیست
24. بیدل بهکلک موجهٔ صهبا نوشتهایم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده