غزل شمارهٔ 2368
1. وقتست کنم شور جنون عام و بگریم
2. چون ابر بر آیم به سر بام و بگریم
3. تا گرد ره هرزه دویها بنشیند
4. از آبله چشمی بکنم وام و بگریم
5. چون ابر به صد دشت و درم اشک فشانیست
6. کو بخت که یکجا کنم آرام و بگریم
7. فرصت ز چراغ سحرم بال فشان رفت
8. از منتظرانم که شود شام و بگریم
9. شاید نگهی صید کند دانهٔ اشکی
10. در راه تو چندی فکنم دام و بگریم
11. چون شمع خموشم بگذارید مبادا
12. یادم دهد آغاز ز انجام و بگریم
13. دور از نگهت حاصلم این بس که درین باغ
14. چشمی دهم آب ازگل بادام و بگریم
15. نومید وصالم من بیدل چه توانکرد
16. دل خوشکنم ایکاش به این نام و بگریم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده