بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 238

1. غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما

2. دامن خویش است چون صحراگل دامان ما

3. شوق در بی‌دست‌وپایی نیست‌مأیوس طلب

4. چون قلم سعل قدم می‌بالد از مژگان ما

5. معنی اظهار صبح از وحشت انشا کرده‌اند

6. نامهٔ آهیم بیتابی همان عنوان ما

7. زین دبستان مصرع زلفی مسلسل خوانده‌ایم

8. خامشی مشکل که‌گردد مقطع دیوان ‌ما

9. وحشت ما زین چمن محمل‌کش صدعبرت است

10. نشکند رنگی‌که چینش نیست در دامان ما

11. یار در آغوش و نام او نمی‌دانم‌که چیست

12. سادگی ختم است چون آیینه‌بر نسیان ما

13. در تپیدن‌گاه امکان شوخی نظاره‌ایم

14. از غباری می‌توان ره بست بر جولان ما

15. مدعا از دل به لب نگذشته می‌سوزد نفس

16. اینقدر دارد خموشی آتش پنهان ما

17. مغثنم دار ای شرر جولانگه آغوش سنگ

18. تنگی فرضت بغل واکرده در میدان ما

19. جلوه درکار است و ما با خود قناعت‌کرده‌ایم

20. به‌که بر روی توباشد چشم ما حیران ما

21. بیدل از حیرت زبان درد دل فهمیدنی‌ست

22. آیسنه می‌پوشد امشب نالهٔ عریان ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
* بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
شعر کامل
خاقانی
* اگر ممالک روی زمین به دست آری
* بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
شعر کامل
سعدی
* در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
* به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
شعر کامل
مولوی