بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2403

1. گر چه جز ذکرت نمی‌گنجد حدیثی در زبان

2. چون نگینم جای نام توست خالی‌بر زبان

3. درد عشق و ساز مستوری زهی فکر محال

4. خار پا چون آتش اینجا می‌کشد از سر زبان

5. مزرع اهل سخن شایستهٔ آفات نیست

6. رشحهٔ معنی نبندد ننگ خشکی بر زبان

7. نغمهٔ من اضطراب ایجاد ساز عالمی‌ست

8. عمر‌ها شد چون سخن‌پر می‌زنم در پر زبان

9. بگذر از لاف سخن پروازها پیداست چیست

10. در قفس تاکی تپد ای بیخبر یک هر زبان

11. تا فنا صورت نبندد زندگی بی‌لاف نیست

12. شعله دزدیدن ندارد جز به خاکستر زبان

13. غیر خون آبی ندارد ساغر جانکاه ظلم

14. گر همه ازکام بیرون افکند خنجر زبان

15. تا به رنگ خانهٔ چشم ایمن از آفت شوی

16. به‌که باشد همچو مژگانت برون در زبان

17. لب گشودن داشت آغوش وداع عافیت

18. چون دهان پسته بستم راه جنبش بر زبان

19. عجرما بیدل‌به تقریری دگرمحتاج نیست

20. موج در عرض شکست خود بود یکسر زبان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو می خواست به پابوس تو آید چون آب
* لیکن از جو نتوانست به یک پا بگذشت
شعر کامل
کمال خجندی
* مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
* گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
شعر کامل
حافظ
* شکاریم یکسر همه پیش مرگ
* سری زیر تاج و سری زیر ترگ
شعر کامل
فردوسی