بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2476

1. ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن

2. آیینه هم سیه‌ کرد دوش‌ از نفس‌کشیدن

3. چندین‌ گهر درین بحر افسرد و خاک ‌گردید

4. یمن آنقدر ندارد بر عافیت تنیدن

5. رنگ شکسته دارد اقبال سرخ رویی

6. این لعاب بی‌بها را نتوان به زر خریدن

7. ارباب رنگ یکسر زندانی لباسند

8. بی‌دام نیست طاووس در عالم پریدن

9. یک نخل از ین‌ گلستان از اصل باخبر نیست

10. سر بر هواست خلقی از پیش پا ندیدن

11. در قید جسم تا کی افسرده بایدت زیست

12. ای دانه سبز بختی‌ست از خاک سرکشیدن

13. افسانهٔ حلاوت با ساز انگبین رفت

14. ای شمع چند خواهی انگشت خود مکیدن

15. تا وصل جلوه‌ گر شد دل قطع آرزو کرد

16. آنسوی رنگ و بوبرد این میوه را رسیدن

17. درکاروان شوقم دل بر دل جرس سوخت

18. این اشک بی‌فغان نیست از درد ناچکیدن

19. ای‌ کاش قطع‌ گردد سر رشتهٔ تعلق

20. مقراض وار عمرم شد صرف لب‌گزیدن

21. جز خاک‌گشتنم نیست عرص نیاز دیگر

22. باید به پیش چشمت از سرمه خط‌کشیدن

23. رنگی به پردهٔ شوق آرایش هوس داشت

24. چون‌گل زدیم آخر گل بر سر دمیدن

25. بیدل ز دست مگذار دامان بیقراری

26. چون آب تیغ نتوان خون خورد از آرمیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خاموش که سرمستم بربست کسی دستم
* اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* به هر صورت که باشد عشق دل را می دهد تسکین
* که بهر کوهکن از سنگ شیرین می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز یاقوت سرخست چرخ کبود
* نه از آب و گرد و نه از باد و دود
شعر کامل
فردوسی