غزل شمارهٔ 2496
1. از خاک یک دو پایه فروتر نزول کن
2. سرکوبی عروج دماغ فضولکن
3. تاب و تب غرور من و ما به سکتهگیر
4. رقص خیال آبله پا بیاصول کن
5. نقصان گل اعادهٔ باغ کمان تست
6. آدم شو و تلاش ظلوم و جهولکن
7. خلقی فتاده درگو غفلت زکسب علم
8. چندی تو نیز سیر چراغان غولکن
9. سعی نفس به خلوت دل ره نمیبرد
10. گو صد هزار سال خروج و دخولکن
11. فکر رسا مقید اغلاق لفظ چند
12. چندانکهکم شودگرهت رشته طولکن
13. ای خط مستقیم ادبگاه راستی
14. فطرت نخواهدت که ز مسطر عدول کن
15. تا هرکس از تو در خور فطرت اثر برد
16. چون شوق در طبیعت عالم حلولکن
17. افراط جاه نیز ز افلاس نیست کم
18. صبح سفید را بهتکلف ملولکن
19. تا غره کمال نسازد قناعتت
20. بیدل ز خلق منت احسان قبولکن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده