بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2519

1. درین وادی که می‌یابد سراغ اعتبار من

2. مگر آیینه ‌گردد خاک تا بینی غبار من

3. کجا بال وچه طاقت تا زنم لاف پرافشانی

4. نفس در خجلت اظهار کم دارد شرار من

5. ز ساز مدعا چون سبحه جز کلفت نمی‌بالد

6. به‌جای نغمه یکسر عقده پرورده‌ست تار من

7. به‌این آتش که دل در مجمر داغ وفا دارد

8. چه امکانست گردد شمع خامش بر مزار من

9. درین عبرت سرا بگذار محو چشم حیرانم

10. مباد از بستن مژگان گره افتد به کار من

11. فنا مشتاقم اما سخت بی‌سرمایه آهنگم

12. فلک چون سنگ بر دوش شرر بسته‌ست بار من

13. چو آن شمعی‌که پرتو در شبستان عدم دارد

14. سفیدی ‌کرد راه زندگی در انتظار من

15. ندارد هستی‌ام غیر ازعدم مستقبل و ماضی

16. چو دریا هر طرف در خاک می‌غلتد کنار من

17. نگاه عبرت از هر نقش پا با سرمه می‌جوشد

18. تو هم آیینه روشن کن ز وضع خاکسار من

19. به صد تمثال رنگ رفته استقبال من دارد

20. به هر جا می‌روم آیینه می‌گردد دچار من

21. چو شبنم یکدو دم فرصت‌ کمین وحشتم بیدل

22. نی‌ام ‌گوهر که خودداری تواند شد حصار من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به حکم عقل عمل در طریق عشق مکن
* که راه دور کند رهبری که دانا نیست
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
* مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
شعر کامل
مولوی
* ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
* به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
شعر کامل
حافظ