بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2523

1. به این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من

2. بقدر جوهر از آیینه می‌بالد صفیر من

3. سراغی از مثال من نداد آیینهٔ هستی

4. به‌ملک نیستی روکن مگر یابی نظیر من

5. دراین ویرانه جز یاد خط الفت سواد او

6. تعلق نقش خود ننشاند بر لوح ضمیر من

7. به عبرت‌کرده‌ام آیینهٔ نقش‌ قدم روشن

8. تعین نیست تمثالی که گردد دلپذیر من

9. به زیر چرخ فریاد نفس دزدیده‌ای دارم

10. چه بال و پر گشاید در قفس مرغ اسیر من

11. به چندی جانکنی موی سفیدی‌ کرد‌ه ام حاصل

12. توان فهمید سعی‌ کوهکن از جو‌ی شیر من

13. چو اشک بیکسان از هیچکس یاری نمی‌خواهم

14. مگر مژگان ترگردد زمانی دستگیر من

15. گهر در پردهٔ آبی‌که دارد چاک می‌گردد

16. به‌فکر پرتو خود داغ شد طبع منیر من

17. ازین مشت غبار آرایش دیگر نمی‌آید

18. مگر ریزد جنون در جیب‌ پروازی عبیر من

19. اثر از زخم نخجیرم دو بالا می‌زند ساغر

20. به رنگ آه و اشک است آب پیکانهای تیر من

21. شکستن نیست آهنگی که از سازم برون آید

22. مزاج چینی‌ام موی دگر دارد خمیر من

23. به‌کنج‌ بیخودی بیدل دماغ التفاتی‌ کو

24. که شور حشر را افسانه‌ گیرد گوشه ‌گیر من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو می خواست به پابوس تو آید چون آب
* لیکن از جو نتوانست به یک پا بگذشت
شعر کامل
کمال خجندی
* غصه ام خیزد، کای دل، سخن صبر کنی
* وه چرا گویی از آن چیز که نتوانی کرد؟
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات
* مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست
شعر کامل
فروغی بسطامی