غزل شمارهٔ 253
1. فقر نخواست شکوهٔ مفلسی ازگدای ما
2. ناله به خواب ناز رفت در نی بوریای ما
3. شکرقبول عاجزی تا بهکجا ادانیم
4. گشت اجابت از ادب درکف ما دعای ما
5. در چهبلافتاده است، خلق زکف چهداده است
6. هرکه لبیگشاده است آه من است و وای ما
7. جیب ففسن ریبده را بخیهٔ خمی سکجاست
8. تکمهٔ اشک شبنم ست بند سحر قبای ما
9. گرد خیال عاشقان رفت به عالم دگر
10. پا به فلک نمینهد سر به رهت فدای ما
11. آهکه همچوسایه رفت عمر به سودن جبین
12. از سر خاک برنخاستکوشش بیعصای ما
13. شمع دماغ تک زدن داد به باد سوختن
14. برتن ما سری نبود آبله داشت پای ما
15. در نفس حباب چیست تاب محیط دم زدن
16. روبه عرق نهفت ورفت زندگی ازحیای ما
17. در غم جتسجوی رزق سودن دست داشتیم
18. آبلهرینخت دانهای چند در آسیای ما
19. کاش به نقش پا رسیم تا بهگذشتهها رسیم
20. هرقدم آه میکشد آبله در قفای ما
21. دور بهار لالهایم فرصت عیش ماکم ست
22. داغ شدیم وداغ همگرم نکرد جای ما
23. در حرمیکه آسمان سجده نیارد از ادب
24. از چه متاع دم زند بیدل بینوای ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده