بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2537

1. چنین کشتهٔ حسرت کیستم من

2. که چون ‌آتش ازسوختن زیستم من

3. نه شادم نه محزون نه خاکم نه ‌گردون

4. نه لفظم نه مضمون چه معنیستم من

5. نه خاک آستانم نه چرخ آشیانم

6. پری می‌فشانم کجاییستم من

7. اگر فانی‌ام چیست این شور هستی

8. وگر باقی‌ام از چه فانیستم من

9. بناز ای تخیل ببال ای توهم

10. که هستی‌گمان دارم و نیستم من

11. هوایی در آتش فکنده‌ست نعلم

12. اگر خاک گردم نمی‌ایستم من

13. نوایی ندارم نفس می‌شمارم

14. اگر ساز عبرت نی‌ام چیستم من

15. بخندید ای قدردانان فرصت

16. که‌ یک خنده برخویش نگریستم من

17. در این غمکده ‌کس ممیراد یارب

18. به مرگی‌که بی‌دوستان زیستم من

19. جهان گو به سامان هستی بنازد

20. کمالم همین بس‌که من نیستم من

21. به این یکنفس عمرموهوم بیدل

22. فنا تهمت شخص باقیستم من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
* که تریاک اکبر بود زهر دوست
شعر کامل
سعدی
* میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
* چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* خطی دارد زمشک ناب ‌گرد ارغوان پیدا
* دلی دارد چو سنگ سخت زیر پرنیان‌ پنهان
شعر کامل
امیر معزی