غزل شمارهٔ 2567
1. سر طرهای به هوا فشان ختنی ز مشکتر آفرین
2. مژهای بر آینه بازکنگل عالمی دگر آفرین
3. ز سحاب این چمنم مگو بگذر ز عشوهٔ رنگ و بو
4. به تو التماسیگریهام دو سه خندهگل به سر آفرین
5. سر زلف عربده شانهکن نگهی به فتنه فسانهکن
6. روش جنون بهانهکن زغبار من سحر آفرین
7. ز حضور عشرت بیش وکم نه بهشت خواهم و نی ارم
8. به خیال داغ تو قانعم تو برای من جگرآفرین
9. بهکمال خالق انس و جان نه زمین رسید و نه آسمان
10. به صدفکسی چه دهد نشان ز حقیقت گهر آفرین
11. حذر از فضولی وهم و ظن، تو چه میکند به جهان من
12. در احولی به هوس مزن ز دو چشم یک نظر آفرین
13. منشین چو مطلب دیگرن به غبار منت قاصدان
14. رقم حقیقت رنگ شو، بهشکست، نامه بر آفرین
15. چمنیست عالم بیبری ز طرب شکاری عافیت
16. چو چنار رو زکف تهی همه بهله برکمر آفرین
17. سر و برگ راحت این چمن به خیال ما نکند وطن
18. چو غبار نم زده گو فلک سر ما به زیر پر آفرین
19. بهکلام بیدل اگر رسی مگذر ز جادهٔ منصفی
20. کهکسی نمیطلبد زتو صلهای دگر مگر آفرین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده