بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2572

1. به این موهومی‌ام یا رب‌ که‌ کرد آیینه‌دار او

2. تحیر تا کجا گیرد ز صفر من شمار او

3. سراغ خویش یابم تا ره تحقیق او گیرم

4. مرا در خود نهان دارد جمال آشکار او

5. حریف ساغر خورشید پیمایی‌ که می‌گردد

6. سحرها رفت با خمیازهٔ ذوق خمار او

7. به غیر از ترک هستی از تردد بر نمی‌آید

8. نفس پر می‌خلد در سینه‌ام از خار خار او

9. چه امکان است آرد فطرت ما تا به دیدارش

10. مگر آیینه از بی‌دانشی گردد دچار او

11. غرورش زحمت آیینه‌داران برنمی‌دارد

12. تو محو خویش باش اینها نمی‌آید به‌ کار او

13. امید وصل تدبیر دگر از ما نمی‌خواهد

14. سفید از چشم قربانی‌ست راه انتظار او

15. هوس‌پیمای آغوش وصال‌ کیست حیرانم

16. کنار خود هم افتاده‌ست بیرون ازکنار او

17. مجازی بر تراشی تا حقیقت ننگ او گردد

18. دویی افشا نمایی تا کنی تحقیق عار او

19. تو آگاه از سجود آستان دل نه‌ای بیدل

20. که بالد صندل عرش از جبین خاکسار او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
* که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
شعر کامل
حافظ
* منع کمال از عاشقی جان برادر کی توان
* پند پدر مانع نشد رسوای مادر زاد را
شعر کامل
کمال خجندی
* چه محو ناخدا گردیده ای، ای از خدا غافل؟
* ندارد این سفر باد مرادی غیر یاربها
شعر کامل
صائب تبریزی