بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2687

1. تا کجا آن جلوه در دل‌ها کشد میدان سری

2. در فشار شیشه افتاده‌ست آغوش پری

3. غفلت ذاتی ز تدبیر تأمل فارغ است

4. از فسون پنبه منت بر نمی‌دارد کری

5. تا عدم آوارهٔ آفات باید تاختن

6. جز فرو رفتن ندارد کشتی ما لنگری

7. فیض صحرا در غبار خانمان آسوده است

8. تا به دامن وارسی باید گریبان بر دری

9. برگ برگ بید این باغ امتحانگاه خمی‌ست

10. هیچ باری نیست سنگینتر ز بار بی‌بری

11. با خرد گفتم چه باشد انفعال آدمی

12. سوی‌دنیا دید وگفت‌: اشغال اسباب خری

13. عمرها شد می‌زنی بیدل در دیر و حرم

14. آه از آن روزی‌ که‌ گویندت چه زحمت می‌بری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی
* عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
* باقی عمر ایستاده‌ام به غرامت
شعر کامل
سعدی
* تیغ تو کز خون خصم قطره‌چکان آمده
* گلشن فتح تو راست شاخ گل ارغوان
شعر کامل
محتشم کاشانی