غزل شمارهٔ 2698
1. ای گشاد و بست مژگانت معمای پری
2. جام در دستست از چشم تو مینای پری
3. از تغافل تا نگاهت فرق نتوان یافتن
4. یک جنون میپرورد پنهان و پیدای پری
5. زین تمیزی چند کز ساز حواست ظاهر است
6. گر بفهمی بیمساسی نیست اعضای پری
7. عالمی را حرف و صوت بیاثر دیوانهکرد
8. طرف افسون داشت بی اسم مسمای پری
9. آخر آغوش خیال از خویش خالیکردنست
10. شیشهای داری دو روزی گرم کن جای پری
11. تا کجا گردد غبار وحشت اسباب، جمع
12. بگذر از شیرازه بندیهای اجزای پری
13. ای بهشت آگهی تا کی جنون وهم و ظن
14. آدمی، آدم چه میخواهی ز صحرای پری
15. کارگاه حسن تحقیق از تکلف ساده است
16. بیشتر بینقش می بافند دیبای پری
17. آخر از وهم دو رنگی قدر خود نشناختم
18. شیشهها بر سنگ زد فطرت ز سودای پری
19. سخت محجوب است حسن، آیینهدار شرم باش
20. ازتو چشم بسته میخواهد تماشای پری
21. هر کجا زین انجمن یابی سراغ شیشهای
22. بی ادب مگذر عرق کردهست سیمای پری
23. بیدل از آثار نیرنگ فلک غافل مباش
24. وضع این نه حلقه خلخالیست در پای پری
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده