بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2712

1. گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی

2. می تمکین همان در ساغر گوهر کند بازی

3. به هر دشتی‌که صید طره ات بر هم زند بالی

4. غبارش تا ابد با نافه و عنبر کند بازی

5. زجیب هربن مژگان دمد موزونی سروی

6. خیال قامتت هرگه به‌چشم ترکند بازی

7. غنا پر درد یاد توست طفل اشک مشتاقان

8. که گاهی با عقیق وگاه باگوهرکند بازی

9. ز یاد شانه بر زلف دلاویز تو می‌لرزم

10. رگ جان اسیران چند با نشتر کند بازی

11. به موج اشک چوگانی ‌کنم نه ‌گوی ‌گردون را

12. اگر یک جنبش مژگان جنونم سرکند بازی

13. شب هجران سر دامان مژگانی نیفشاندم

14. چه لازم اشک من بادیدهٔ اخترکند بازی

15. بساط این محیط از عافیت طرفی نمی‌بندد

16. گهر هم چون حباب اینجا همان با سرکند بازی

17. سفیدی‌کرد مویت لیک از طفلی نمی‌فهمی

18. که آتش تاکجا در زیر خاکستر کند بازی

19. شرر در عرصهٔ تحقیق با ما چشمکی دارد

20. که از خود چشم پوشد هر که اینجا سر کند بازی

21. به شغل لهو آخر پیرگردیدم ندانستم

22. که همچون شعلهٔ جواله‌ام چنبر کند بازی

23. نشیند طفل اشکم در دبستان صدف بیدل

24. که چندی از تپش آساید و کمتر کند بازی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوش می‌روی در کوی ما خوش می‌خرامی سوی ما
* خوش می‌جهی در جوی ما ای جوی و ای جویای ما
شعر کامل
مولوی
* عقل اگر صائب نسازد با دل من گو مساز
* عشق با آن بی نیازی می کشد ناز مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش
* کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
شعر کامل
حافظ