بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2741

1. کرد شبنم را به خورشید آشنا افتادگی

2. قطره را شد سوی دریا رهنما افتادگی

3. راحت روی زمین زیر نگین ناز توست

4. گر چو نقش پا توانی ساخت با افتادگی

5. بی‌نیازی نیست ناز غیرت آهنگان عشق

6. شعله راگردن‌کشی برده‌ست تا افتادگی

7. عالمی چون اشک بر مژگان ما دارد قدم

8. این نیستان داشت بیش از بوریا افتادگی

9. داغ می گوید به گوش شعله‌، کای مست غرور

10. تا به ‌کی سر بر هوای پیش پا افتادگی

11. ما ضعیفان فارغیم از زحمت تحصیل جاه

12. مسند ما خاکساری تخت ما افتادگی

13. از مزاج کینه‌جو وضع مدارا برده‌اند

14. با شرر مشکل که گردد آشنا افتادگی

15. گه به پای کاکلش افتم گهی در پای زلف

16. خوش سر وکاری مرا افتاد با افتادگی

17. رفته‌ام از خویش تا از خاک بردارم سری

18. اینقدر چون سایه‌ام دارد به پا افتادگی

19. یار رفت و من چو نقش پا به خاک افتاده‌ام

20. سایه می‌گردید کاش این نارسا افتادگی

21. فال اشکی می‌زند بی‌دست و پاییهای آه

22. شبنم است آن دم که گل کرد از هوا افتادگی

23. خاک عاجزنیز خود را می‌زند برروی باد

24. خصم اگر منصف نباشد تا کجا افتادگی

25. ما همه اشک و تو مژگان‌، ما همه تخم و تو ابر

26. دستگیری از تو میزیبد، ز ما افتادگی

27. تا تواند خواست عذر سرکشیهای شباب

28. می‌کند بیدل به ما قد دو تا افتادگی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان
* این نکته شیرین را در جان بنشان ای جان
شعر کامل
مولوی
* درون خامه هر گدا شهنشاهی است
* قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* باز رسیدیم ز میخانه مست
* باز رهیدیم ز بالا و پست
شعر کامل
مولوی