بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2773

1. عمریست همچو مژگان از درد ناتوانی

2. دامن فشاندن من دارد جگر فشانی

3. واماندهٔ ادب را سرمایهٔ طلب‌کو

4. خاک است و آب‌ گوهر در عالم روانی

5. فریاد کز توهم بر باد خود سری داد

6. مشت غبار ما را سودای آسمانی

7. آنجاکه بیدماغی زور آزمای عجز است

8. دارد نفس‌کشیدن تکلیف شخ کمانی

9. ای آفتاب تابان دلگرمیی ضرور است

10. بر رغم سرد طبعان مگذر ز مهربانی

11. از وحشت نفسها دریاب حسرت دل

12. بانگ جرس نهان نیست در گرد کاروانی

13. در عالم تعین وارستن از امل نیست

14. در قید رشته‌ کاهد گوهر ز سخت جانی

15. پیوسته ناتوانان مقبول خاص و عامند

16. از بار سایه نبود بر هیچکس ‌گرانی

17. همت به فکر هستی خود را گره نسازد

18. حیف است کیسه دوزی بر نقد رایگانی

19. ای نیستی علامت تا کی غم اقامت

20. خواهد به‌باد رفتن گردی که می‌فشانی

21. دادیم نقد بینش بر باد گفتگوها

22. چشم تمیز ما بست‌ گرد فسانه خوانی

23. بید‌ل بساط دل را بستم به ‌ناله آمین

24. کردم به ‌گلشن داغ از شعله باغبانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر این داغ جگرسوز که بر جان منست
* بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید
شعر کامل
سعدی
* جهان را چنین است ساز و نهاد
* ز یک دست بستد به دیگر بداد
شعر کامل
فردوسی
* آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
* عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
شعر کامل
سعدی