بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 286

1. ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یارها

2. در عرق شستند خوبان رنگ از رخسارها

3. می‌شود محو از فروغ آفتاب جلوه‌ات

4. عکس در آبینه همچون سایه بر دیوارها

5. ناله بسیار است اما بی‌دماغ شکوه‌ایم

6. بستن منفار ما مهری‌ست بر طومارها

7. شوق‌دل ومانده پست و بلند دهر نیست

8. نالهٔ فرهاد بیرون است ازین کهسارها

9. اهل مشرب از زبان طعن مردم فارع است

10. دامن صحرا چه غم دارد ز زخم خارها

11. دیدهٔ ما را غبار دهر عبرت سرمه شد

12. مردمک اندوخت این آیینه از زنگارها

13. لازم افتاده‌ست واعظ را به اظهارکمال

14. کرّناواری غریوش مایهٔ گفتارها

15. زاهدان‌کوسه را ساز بزرگی ناقص است

16. ریش هم می‌باید اینجا در خور دستارها

17. لطفی‌، امدادی‌، مدارایی‌، نیازی‌، خدمتی

18. ای ز معنی غافل آدم شو به این مقدارها

19. ما زمینگیران ز جولان هوسها فارغیم

20. نقش پا و یک وداع آغوشی رفتارها

21. هرکجا رفتیم داغی بر دل ما تازه شد

22. سوخت آخر جنس ما ازگرمی بازارها

23. درگلستانی‌که بیدل نوبر تسلیم‌کرد

24. سایه هم یک پایه برتر بود ز دیوارها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون پستهٔ شیرینت شوری چو شکر دارد
* هر لحظه به شیرینی شوری دگر انگیزد
شعر کامل
عطار
* چنین پرشور از ان کان ملاحت گر جهان گردد
* رگ تلخی درین بستان به بادامی نمی ماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
* جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش
شعر کامل
حافظ