غزل شمارهٔ 290
1. بر قماش پوچ هستی تا بهکی وسواسها
2. پنبهها خواهد دمید آخر ازین کرباسها
3. شیشهٔ ساعتخبر زساز فرصتمیدهد
4. خودسران غافل مباشید ازصدای طاسها
5. عبرت آنجاکز مکافات عملگیرد عیار
6. ناخنی دارند در جنگ درودن داسها
7. اهل دنیا را به نهضتگاه آزادی چهکار
8. در مزابل فارغند از بوی گل کناسها
9. عالمی بالیده است از دستگاه خودسری
10. نشتری میخواهد این جمعیت آماسها
11. تا بود ممکن به وضع خلق باید ساختن
12. آدمیت پیش نتوان برد با نسناسها
13. حیرت دیدار با دنیا و عقبا شد طرف
14. بوی امیدیگواراکرد چندین یاسها
15. بینواییچون بهسامان جنون پوشیدهنیست
16. صبح خندد برگریبان چاکی افلاسها
17. شرم میدارد درشتی از ملایمطینتان
18. غالب افتادهست بیدل سرب بر الماسها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده