غزل شمارهٔ 292
1. بیدماغی با نشاط از بسکه دارد جنگها
2. باده گرداندهست بر روی حریفان رنگها
3. غافلند ارباب جاه از پستی اقبال خویش
4. زیر پا بودهست صدر آرایی اورنگها
5. وادی عشق استاینجا منزل دیگرکجاست
6. جز نفس در آبله دزدیدن فرسنگها
7. بینیازی از تمیزکفر و دین آزاد بود
8. ازکجا جوشید یارب اختراع ننگها
9. زاهدان، از شانه پاس ریش باید داشتن!
10. داء ثعلب بیپیامی نیست زین سر چنگها
11. تا نفس باقیست باید باکدورت ساختن
12. درکمین آینه آبیست وقف زنگها
13. چرب ونرمی هرچهباشد مغتنم بایدشمرد
14. آب و روغن چون پر طاووس دارد رنگها
15. هرچهازتحقیقخوانی بشنو وخاموش باش
16. ساز ما بیرون تار افکنده است آهنگها
17. آخر اینکهسار یک آیینه دل خواهد شدن
18. شیشه افتادهست در فکر شکست سنگها
19. بیدل اسبابطرب تنبیهآگاهیست، لیک
20. انجمن پر غافل است ازگوشمال چنگها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده