غزل شمارهٔ 297
1. پیش آن چشم سخنگو موج می در جامها
2. چون زبان خامشان پیچیده سر درکامها
3. رنگ خوبی را ز چشم او بنای دیگر است
4. روغن تصویر درد حسن ازین بادامها
5. موج دریا را تپیدن رقص عیش زندگیست
6. بسمل او را به بیآرامیست آرامها
7. از مذاق ناز اگر غافل نباشد کام شوق
8. میتوان صد بوسه لذت بردن از دشنامها
9. چون خط پرگار، اگرمقصد دلیل عجزنیست
10. پای آغاز از چه میبوسد سرنجامها
11. ازگرفتاری ما با عشق زیب دیگر است
12. بال مرغان میشود مژگان چشم دامها
13. شهرهٔ عالم شدن مشکل بود بیدردسر
14. روز و شب چین بر جبین دارد نگین از نامها
15. سخت دشوار است قطع راه اقلیم عدم
16. همچو پیک عمر باید از نفس زدگامها
17. مقصد وحشت خرامان نفس فهمیدنیست
18. بیسراغی نیستند این بوی گل احرامها
19. نشئهٔ عیشیکه دارد این چمن خمیازه است
20. بر پر طاووس میبندم برات جامها
21. هیچکس در عالم اقبال فارغبال نیست
22. رخش نتوان تاختن بیدل به پشت بامها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده