غزل شمارهٔ 317
1. تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحهسازیها
2. قفس آموخت ما را صنعت قانون نوازیها
3. جهانی را غرور جاهکرد از فکر خود غافل
4. گریبانها ته پا آمد از دامن طرازیها
5. غنادردسر اسباب بردارد؟ محال است این
6. گذشتن نگذرد از آب تیغ بینیازیها
7. درتن دشت هوس یارب چهگوهر درگره بستم
8. عرق شد مهرهٔگل از غبار هرزهتازیها
9. جنون مشرب شمع است یکسرساز این محفل
10. جهانی میخورد آب از تلاش خودگدازیها
11. کمال از خجلت عرض تعین آب میگردد
12. خوشاگنجیکه در ویرانه دارد خاکبازیها
13. به اقبال ادبگر نسبتی داری مهیاکن
14. گریبانی که از سر نگذرد گردن فرازیها
15. تو با ساز تعلق درگذشتی از امل بیدل
16. ندارد رشتهٔ کس بیگسستن این درازیها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده