بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 355

1. ای جلوهٔ تو سرشکن شان آفتاب

2. خندیده مطلع تو به دیوان آفتاب

3. پیغام عجز من ز غرورت شنیدنی‌ست

4. مکتوب سایه دارم و عنوان آفتاب

5. در هرکجا نگاه پر افشان روز بود

6. شوق تو د‌اشت اینهمه سامان آفتاب

7. شب محو انتظارتو بودم دمید صبح

8. گشتم به یاد روی تو قربان آفتاب

9. چون سایه پایمال خس و خار بهتر است

10. آن سرکه نیست‌گرم ز احسان آفتاب

11. از چرخ سفله‌کام چه جویم‌که این خسیس

12. هر شب نهان‌کند به بغل نان آفتاب

13. همت به جهد شبنم ما نازمی‌کند

14. بستیم اشک خویش به مژگان آفتاب

15. ای لعل یار ضبط تبسم مروت است

16. تا نشکنی به خنده نمکدان آفتاب

17. چون ماه نو ز شهرت رسوایی‌ام مپرس

18. چاکی کشیده‌ام زگریبان آفتاب

19. بیدل به حسن مطلع نازش چسان رسیم

20. ما راکه ذره ساخته حیران آفتاب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان
* چندین دل صاحب نظرش دست به دامان
شعر کامل
سعدی
* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای بسا برگ شقایق که دمادم در باغ
* از سرشک من و خوناب جگر می‌روید
شعر کامل
خواجوی کرمانی