غزل شمارهٔ 38
1. موج پوشید روی دریا را
2. پردهٔ اسم شد مسما را
3. نیست بیبال اسم پروازش
4. کس ندید آشیان عنقا را
5. عصمت حسن یوسفی زد چاک
6. پردهٔ طاقت زلیخا را
7. میکشد پنبه هرسحرخورشید
8. تا دهد جلوه داغ دلها را
9. جاده هرسوگشاده است آغوش
10. که دریدهست جیب صحرا را
11. شعلهٔ دل ز چشم تر ننشست
12. ابر ننشاند جوش دریا را
13. آگهی میزند چوآیینه
14. مُهر بر لب زبانگویا را
15. قفلگنج زر است خاموشی
16. از صدف پرس این معما را
17. بیدل ار واقفی ز سرّ یقین
18. ترککن قصهٔ من وما را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده