غزل شمارهٔ 385
1. نگویمت به خطا سازیا صواب طلب
2. کمینگر است زخود رفتنت شتاب طلب
3. اگر حقیقت انجام در نظر داری
4. ز هرکجاگهرت میرسد حباب طلب
5. شکست آبله هرگام ساغری دارد
6. سراغ آبی اگر خواهی از سراب طلب
7. گل نگاهی اگر چیدهای ز باغ وصال
8. به روز هجر ز مژگان ترگلاب طلب
9. به رفعکلفت هر آفتیست تدبیری
10. گر آتشی به دل افتد زدیده آب طلب
11. جهان ز خبث تهیگشت تا تو بالیدی
12. به صفرنه فلک از قدر خود حساب طلب
13. کسی ز مرگ اگر رسم زندگی خواهد
14. تو هم ز عالم پیری بروشباب طلب
15. مقیم بیکسی آسوده از پریشانیست
16. چوگنج عافیت از خانهٔ خراب طلب
17. تو قاصد هوسی از عدم به سوی وجود
18. حقیقت نفست خوانده شد جواب طلب
19. ز جنبش مژه درس اشارتت این است
20. که هرزه است نگاه اندکی حجاب طلب
21. بهار میطلبی سیر رنگ کن بیدل
22. ز جلوه آنچه طمع داری از نقاب طلب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده