بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 582

1. زندگانی از نفس آفت بنا افتاده است

2. طرف سیلی در پی تعمیر ما افتاده است

3. تنگ کرد آفاق را پیچیدن دود نفس

4. گرنه دل می‌سوزد آتش درکجا افتاده است

5. آرزو از سینه بیرون ‌کن ز کلفتها برآ

6. عالمی زین دانه در دام بلا افتاده است

7. تا نفس باقی‌ست جسم خسته را آرام نیست

8. مشت خاک ما به دامان هوا افتاد‌ه است

9. در علاجم ای طبیب مهربان زحمت مکش

10. درد دل عمری‌ست از چشم دوا افتاده است

11. تا قیامت دشت‌پیمایی‌ کند چون ‌گردباد

12. هرکخا یک حلقه از زنجیر ما افتاده است

13. غیر نومیدی سر و برگ شهید عشق چیست

14. از سر افتاده اینجا خونبها افتاده است

15. دیده تا دل فرش راه خاکساری کرده‌ایم

16. از نفس تا موج مژگان بوربا افتاده است

17. شوخی انداز شبنم ننگ گلزار حیاست

18. خنده ی ‌حسن از عرق ‌‌دندان‌نما افتاده ا‌ست

19. معنی دولت سراپا صورت افتادگی‌ست

20. از تواضع سایه ی بال هما افتاده است

21. اضطراب موج آخر محو گوهر می‌شود

22. در کمین ما دل بی مدعا افتاده است

23. عالمی شد بیدل ار سرگشتگی پامال‌یأس

24. تخم ما هم در خم این آسیا افتاده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
* با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* زبس از زلف او در شانه کردن مشک می ریزد
* چوپای شمع تاریک است پای سرو آزادش
شعر کامل
صائب تبریزی
* گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
* آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
شعر کامل
حافظ