غزل شمارهٔ 62
1. فرصتی داری زگرد اضطراب دل برآ
2. همچوخون پیش ازفسردن از رگبسمل برآ
3. ریشهٔ الفت ندرد دانهٔ آزادیات
4. ای شرر نشو و نما زینکشت بیحاصلبرآ
5. از تکلف در فشار قعر نتوان زیستن
6. چون نفس دل هم اگرتنگیکند از دل برآ
7. قلزم تشویش هستی عافیت امواج نیست
8. مشتخاکی جوش زن سرتا قدمساحلبرآ
9. نه فلک آغوش شوق انتظار آماده است
10. کای نهال باغ بیرنگی زآب وگل برآ
11. درخور اظهار باید اعتباری پیش برد
12. اوکریم آمد برون باری تو هم سایل برآ
13. شوخی معنی برون از پردههای لفظ نیست
14. من خراب محملمگولیلی از محمل برآ
15. خلقی آفتخرمن استاینجا بهقدر احتیاط
16. عافیتمیخواهی ازخود اندکیغافل برآ
17. کلفت دل دانه را از خاک بیرون میکشد
18. هرقدر بر خویشتن تنگی ازین منرل برآ
19. نقشکارآسمان عاریست ز رنگ ثبات
20. گررگ سنگتکند چون بویگلزایل برآ
21. عبرتیبستهست محمل برشکسترنگ شمع
22. کایبهخود واماندهدر هررنگازاینمحفلبرآ
23. تا دو عالم مرکز پرگارتحقیقت شود
24. چوننفس یک پر زدن بیدل بهگرد دل برآ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده