غزل شمارهٔ 666
1. با کمال بینقابی پردهدارم شیونست
2. همچو درد از دل برون جوشیدنم پیراهنست
3. سجده ریزی دانه را آرایش نشو ونماست
4. درطریق سرکشها خاکگشتن هم فنست
5. عافیتگمکردهٔ تا چند خواهی تاختن
6. هوش اگرداری دماغ جستجویت رهزنست
7. رهنورد عجز را سعی قدم درکار نیست
8. شمع را سیرگریبان نیز از خود رفتنست
9. لالهزار دل سراسر موج عبرت میزند
10. هرگل داغیکه میبینی شکافتگلخنست
11. اختیاری نیستگردش از نظرها نگذرد
12. در تماشاگه عبرت چشم ما پرویزنست
13. وحشتی میباید اسباب جنون آماده است
14. صد گریبانچاکیات موقوف چین دامنست
15. چشم برهم نه اگرآسوده خواهی زیستن
16. در هلاکتگاه امکان ربط مژگان جوشنست
17. خوشهپردازی نمیارزد به تشویش درو
18. زندگی نذر عزیزان،گر دماغ مردنست
19. بیدل از بس در شکنج لاغری فرسودهایم
20. ناله و داغ دل خونگشته طوق وگردنست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده