غزل شمارهٔ 707
1. نه ما را صراحی نه پیمانه ایست
2. دل و دیده غوغای مستانه ایست
3. ز دل ششجهت شیشهها چیدهاند
4. جهان حلب خوش پریخانهایست
5. به هرگردبادیکزین دشت و در
6. تامل کنی هوی دیوانه ایست
7. گر این است سنگینی خواب ما
8. خروش قیامت هم افسانه ایست
9. درین انجمن فرصت ما و من
10. همان قصهٔ عشق و پروانهایست
11. قناعت به گوشت نگفت ای صدف
12. که در جیب لب بستنت دانهایست
13. رفیقان تلاشی که آنجا رسیم
14. درین دشت دل نام وبرانهایست
15. مباشید غافل ز وضع جنون
16. به هر زلف آشفتگی شانهایست
17. ز تحقیق خود هیچ نشکافتیم
18. سرم در گریبان بیگانه ایست
19. چو بیدل توان از دو عالمگذشت
20. اگر یک قدم جهد مردانهایست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده