غزل شمارهٔ 715
1. خودنماییها کثافت جوهریست
2. شیشه تا در سنگ میباشد پریست
3. اعتبار اینجا ندارد عافیت
4. شمع سرتاپاش پامال سریست
5. سروگل ناکرده آزادی مخواه
6. این ثمر وقف بهار بیبریست
7. پنبه نه درگوش و واکس بیخلل
8. خانهٔ آسودگی قفلش گریست
9. بیخودی را چارسوی نازکن
10. رنگ گرداندن دکان جوهریست
11. آتشم آتش، مپرس ازکسوتم
12. هرچه میپوشم همان خاکستریست
13. انفعال سجده، زان درمیبرم
14. بر جبین من عرق بایدگریست
15. رنگها، یکسر شکست آمادهاند
16. این گلستان، عالم مینا گریست
17. یک قلم، مومی شکن پروردهایم
18. پهلوی ما نردبان لاغریست
19. فطرت از ناراستی چپ میخورد
20. لغزش این خامه از بیمسطریست
21. وصل پیغام است، چون آمد به حرف
22. تا خدایی گفتهای پیغمبریست
23. مرد را در خلق، منصف نبشتن
24. بر سپهر اوج عزت محوریست
25. چون عرق،گوهر فروش خجلتیم
26. قیمت ما انفعال مشتریست
27. بیدل از بنیاد ما خجلت نرفت
28. خاک ما چون آب موضوع تریست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده